خیلی وقت است  دست به قلم نبرده ام.

از همان وقتی که…

اکنون آمده ام با نام شهید یک گرد گیری بکنم.هم از وبلاگ.و هم از خودم و دلم

این چند وقت که در هوای شهید حججی نفس کشیدیم انگار راه ریه های قلبمان باز شده

و انگار دستمان به آسمان نزدیک تر.

و دل شوقی دوباره پیدا کرده برای نوشتن

همه حضور و شاهد بودن شهید را می فهمند.حتی کودک یک ساله ام.وقتی عکس شهید حججی را در جایی غیر از خانه می بیند با ذوق به آن اشاره می کند و میخندد.می گوید ایییییینه.

و من در دلم میگویم بله مامان.اینه.همون کسی که  دلش می خواست یک کار اساسی بکند و کرد.

همه می فهمند.همه 

مگر اینکه خود بلایی سر دل آورده باشند.اگر نه مگر می شود نور آفتاب را منکر شد.

شهید حججی

 

موضوعات: شهید.خون جاری
[چهارشنبه 1396-07-19] [ 08:45:00 ق.ظ ]